گزارش يك ماه آخير
ماني جون مامان سلام تاج سرم گل پسر مهربونم ببخش كه خيلي دير شد از روز تولدت شروع ميكنم.البته مجبورم سريع بنويسم تا بيدار نشدي ببخش اگه متناي مامان ادبيات زيبايي نداره شب قبل از تولدت مامانيت اينا هديه هاشونو دادن روز تولدت هم رفتيم خونهء دايي كوروش و هديه ات رو گرفتي غروب تو راه برگشت خونه رفتيم و يه كيك برات گرفتيم تا شمع روش رو فوت كني و مامان جاي تو برات آرزوي سلامتي كرد ببخشيد ولي به احترام درگذشتگان نشد برات جشن بگيريم يه شب رفتيم رستوران و شام خورديم و تو هم كل كاسه كوزهء ميزو بهم ريختي ماهم مرديم از خنده(آقاي بنده خدا بايد همه جا رو تميز ميكرد كه هيچ گلدون و نمكدونو ني و .... هر كدوم رو از روي يه ميز بر ميداشت) تو اي...